محل تبلیغات شما




   یکی از سوالاتی که ممکن است ذهن انسان رامشغول کند این است که علت خود خدا چیست یا به عبارت ساده تر خود خدا چگونه به وجودآمده است؟

  برایپاسخ به این سوال قدیمی بهتر است اول یک مثال بزنیم.

  فرضکنید کودکی از شما بپرسد ترس چه رنگی است؟

در پاسخ به این سوال شما هر رنگی را بگویید غلطاست و این سوال به ظاهر لاینحل فقط یک پاسخ کوتاه و البته صحیح دارد و آن این استکه :  "ترس رنگ ندارد" .در واقع شما وقتی می خواهید به این سوال کودک پاسخ دهید ایراد در غلط بودن جوابنیست بلکه مشکل غلط بودن خود سوال است و دلیل غلط بودن سوال نبود تصور صحیح ازمورد سوال یعنی ترس و وهم آلود بودن آن در ذهن کودک است چون او ترس را  شبیه به موجودی سیاه و وحشتناک تصور کرده و شمابه جای پاسخ دادن به سوال غلط او باید تصور و شناخت او را نسبت به ترس اصلاح کنیدمثلا اگر او بداند که ترس حالتی روانی است که عوامل خاص خود را دارد و در خارجوجود فیزیکی ندارد و رنگ از ویژگی های اجسام خارجی است به خوبی درک می کند که چنینچیزی اساسا نمی تواند رنگ داشته باشد و همچنین "هرچیزی که رنگ داشته باشدقطعا ترس (که یک وجود غیر فیزیکی است) نیست".

  سوالازعلت وجود خدا هم دقیقا چنین سوالی است یعنی سوال تنها یک جواب کوتاه و صحیح داردو آن این است  که : "خدا علت نداردو از چیزی به وجود نیامده است". اما علت پرسیده شدن این سوال هم وهمآلود بودن تصور اکثر ما از خداست. کسی که از علت به وجود آمدن خدا سوال می کندچند تصور غلط از خدا دارد :

1-     خدارا حادث فرض کرده یعنی نقطه ای را برای آغاز خدا قرار داده بدیهی است که اگروجود خدا زمان شروعی داشته باشد هر مقدار هم کهآن زمان را به عقب ببریم باز این بدین معناست که خدا قبل از آن نقطه وجود نداشته وبدیهی است که چنین موجودی خدا نیست بلکه یکی از مخلوقات خداست. در واقع زمان محصولحرکت و حرکاتی که ما می بینیم  از ویژگیهای ماده است و همه این ها مخلوق هستند و چیزی که در ظرف مخلوقاتی مانند زمان ومکان و حرکت و ماده و. گرفتار شود خود نیز مخلوقی بیش نیست.

2-     خدا را نیازمند فرض کرده چرا که بالاترین فقر،  فقر در وجود است و موجودی که خود نیازمند علت وبه وجود آورنده ای باشد نیازمند است .

 

در واقع چیزی که در ذهن اوست و او آن را خدانامیده خدا نیست و بلکه (در صورت وجود ) یکی از مخلوقات خداست . و او از دلیل بهوجود آمدن آن چیزی که در ذهن خود به عنوان خدا تراشیده سوال می کند و اگر تصورصحیحی از خدا داشت می دانست که خدایی خدا به " علت همه چیز بودن و بینیازی به علت" است. و هر موجودی که علت داشته باشد قطعا خدا نیست و هرچه که خدا نامیده شود نمی تواند علت داشته باشد.

   باز ممکن است که سوال کننده بگوید که شما برایاثبات خدا به اصل علیت استناد می کنید و می گویید هر چیزی علتی دارد و این علت هانهایتا باید به خدا منتهی شود . پس اگر اصل علیت را نپذیرید نمی توانید وجود خدارا اثبات کنید و اگر بپذیرید نمی توانید این اصل را در مورد خود خدا کنار بگذارید!

  اینشبهه به ظاهر مشکل هم پاسخی ساده دارد و آن هم این است که اصل علیت قانونی است کهما آن را در مطالعه جهان پیرامونمان به روشنی درک می کنیم و می بینیم که همه حوادثو مخلوقات علتی دارند و در وجود خود فقیر و نیازمند به غیر هستند این سلسلهنیازمندی باید در نقطه ای به غنای مطلق منتهی شود چرا که در غیر این صورت دور وتسلسل پیش می آید که هر دو باطلند . ما آن وجودغنی و بی نیازی که به همه موجوداتوجود بخشیده را خدا نامیده ایم . پس در استدلال فلاسفه هم اصل علیت تنها درمخلوقات دیده و پذیرفته شده (ونه در همه چیز) و پذیرش این اصل در مخلوقات مانعانکار آن در مورد خود خالق نیست.


هویت یا ملیت ایرانی؟

سه عنصر اصلی قدرت ایران

شعر کردی کرمانشاهی

خدا ,وجود ,سوال ,هم ,  ,اصل ,است که ,به وجود ,دارد و ,است و ,این سوال

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ساختار 110 فروشگاه اینترنتی 5040 terpmututurt قرص چاق کننده گیاهی Brewers Yeast اصل09035059158 سها دل لیست انواع تور ها- درج رایگان تور|مجله اینترنتی تورهای داخلی و خارجی کشورها ahnerwolfre libpverroede کودکانه bulllasucin